عشق آسمانی

عاشقانه

عشق آسمانی

عاشقانه

حالا مرا ورق بزن...

 دلم می خواهد:

تو شب هفت مرا در آسمان هفتم بگیری

و رنگ چشم هایت لباس بپوشی

ودست هایت بوی ترانه و موسیقی بدهد

آیینه به خواب رفته است مخاطب

دیگر برای که گریه کنم؟

هفتم مهر..پنجم پنجره..هفتم آسمان..بیستم آبان 

این روزها در تقویم هیچ خدایی ثبت نشده 

فقط تو میدانی و من 

بگذار ببوسمت 

لب هایم پر از ستاره و دوستت دارم است 

لب هایم پر از حروف اشاره... حروف نام تو 

حالا مرا ورق بزن... 

دختر صفحه ی بعد سطر اول می نشیند 

آنقدر منتظر تا به سطر دوم بیایی بی بهانه... 

بگویی دوستت دارم و نقطه 

 

                       مرا ورق بزن...

شب سخت

با تمام بی کسیهایم کسی دارم هنوز... 

 

 

چشم پر درد و دل دلواپسی دارم هنوز... 

 

 

 خیلی شب سختیه!!!!

اگر کوســــــه ها ادم بودند

دختر کوچولوی صاحبخانه از اقای "کی " پرسید:

اگر کوسه ها ادم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟

اقای کی گفت:البته ! اگر کوسه ها ادم بود ند

توی دریا برای ماهی ها جعبه های محکمی میساختند

همه جور خوراکی  توی آن میگذاشتند

مواظب بود ند که همیشه پر اب باشد

هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند

برای انکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد

گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند...

چون که :

گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است !!!

 

برای ماهی ها مدرسه میساختند

وبه انها یاد میدادند

که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند !!!

درس اصلی ماهیها اخلاق بود !

به انها می قبولاند ند که :

زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است که خود را  تقد یم یک کوسه کند !!!

 

به ماهی کوچولو یاد میداد ند که چطور به کوسه ها معتقد باشند

وچه جوری خود را برای یک اینده زیبا مهیا کنند

اینده یی که فقط از راه  اطاعت به دست میاید !!!

 

اگر کوسه ها ادم بودند

در قلمروشا ن البته هنر هم وجود داشت

از دندان کوسه تصاویر زیبا ورنگارنگی می کشیدند

ته دریا نمایشنامه ای روی صحنه میاوردند که در ان ماهی کوچولو های قهرمان

شاد وشنگول به دهان کوسه ها شیر جه میرفتند !

همراه نمایش اهنگهای محسور کننده ای هم مینواختند که بی اختیار ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها میکشاند ...!

 

در انجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت که به ماهیها می ا موخت :

 

"زندگی واقعی در شکم کوسه ها اغاز میشود"