زمانی که بچه بودم
از بین روزای هفته
پنج شنبه ها رو دوست داشتم که فرداش تعطیل بود ...
اما....
بزرگتر که شدم
عاشق شدم
از بین روزای هفته
شنبه ها رو دوست داشتم
چون بعد یه روز که عشقم و نمی تونستم ببینم
می دیدمش
اما...
الان که عشقم تنهام گذاشته و رفته
هیچ کدوم از روزای هفته رو دوست ندارم
همش سعی می کنم بخوابم
تا تو خواب خودمو با عشقم ببینم
تو رویا هایی که باهاش می ساختم
آینده و رویا هایی که باهاش می دیدم
عاشقشم
همیشه
همه جوره
همه جا
نیما
انشاءالله همیشه عاشق و دنیات همیشه عاشقونه باشه.